از میان تمام ترسهایی که روان انسان را تسخیر میکنند، ترس از مرگ در زنان شاید بنیادیترین آنها باشد. این یک تجربه جهانی انسان است، اما برای زنان، این ترس اغلب ابعاد منحصربهفرد و عمیقاً شخصی به خود میگیرد. از دیدگاه یونگی، این فقط یک وحشت زیستشناختی از پایان نیست، بلکه یک مبارزه روانی پیچیده است که شامل کهنالگوهایی میشود که زندگی یک زن را تعریف میکنند: مادر، باکره و زن دانا. ترس از مرگ در زنان اغلب ترس از دست دادن همان چیزهایی است که این کهنالگوها نماد آن هستند. برای غلبه بر این ترس، درک ریشههای آن ضروری است.
۱. کهنالگوی مادر: ترس از کار ناتمام
کهنالگوی مادر یک نیروی قدرتمند در روان زنانه است. این نیروی محرک برای خلق، پرورش و پایدار نگه داشتن زندگی است؛ نه فقط از نظر بیولوژیکی، بلکه در تمام اشکال آن. برای بسیاری از زنان، هویت آنها عمیقاً با این نقش در هم آمیخته است. آنها پرورشدهنده، مراقبتکننده و لنگرگاه عاطفی خانواده و جامعه خود هستند. ترس از مرگ برای زنی که این کهنالگو را مجسم میکند، ترس از ناتمام گذاشتن کار خود است. این ترس از رها کردن فرزندان، تنها گذاشتن شریک زندگی، یا باغی است که بدون مراقبت رها شده. این ترسی نیست که خودمحور باشد، بلکه عمیقاً با رفاه دیگران گره خورده است. این ترس از شکست در وظیفه مقدس و کهنالگویی خود برای به ثمر رساندن زندگی است.
۲. کهنالگوی باکره: ترس از زندگی نکرده
در چارچوب ترس از مرگ در زنان، کهنالگوی باکره نمادی قدرتمند از امکان، آغازهای جدید و پتانسیل زندگی نکرده است. این همان انرژی جوانی، خودانگیختگی و زندگیای است که در پیش روی او قرار دارد. برای یک زن، ترس از مرگ اغلب میتواند این باشد که «خودِ باکره» او به طور کامل ابراز نشده یا بخشی از او همچنان در آرزوی یک ماجراجویی جدید است. این ترس در مورد یک جوانی بیولوژیکی واقعی نیست؛ بلکه در مورد بخشهای روانشناختی وجود اوست که همچنان پر از پتانسیل هستند. این ترس ممکن است به صورت حس پشیمانی آشکار شود؛ احساسی که او به اندازه کافی ریسک نکرده یا زندگی خودش را به طور کامل نزیسته است.
۳. کهنالگوی زن دانا: ندای یکپارچهسازی و درمان ترس از مرگ

هدف نهایی روانشناسی یونگی، یکپارچهسازی تمام این بخشهای روان است. کهنالگوی زن دانا، یا پیرزن خردمند، نماد این یکپارچهسازی است. او بخشی از روح است که به طور کامل زندگی کرده، از تجربیاتش آموخته و چرخه زندگی و مرگ را پذیرفته است. زن دانا از مرگ نمیترسد؛ او آن را به عنوان یک بخش طبیعی و ضروری از سفر انسان میبیند.
برای زنی که با ترس از مرگ دست و پنجه نرم میکند، مسیر به سوی آرامش در فعالسازی این کهنالگو نهفته است. این یک دعوت برای آغاز فرآیند حسابرسی درونی است، برای یافتن حس کمال روانشناختی که مستقل از دستاوردهای بیرونی یا زندگی دیگران است. این کار شامل:
- روبرو شدن با کار ناتمام: پذیرش این واقعیت که زندگی ذاتاً ناتمام است و میراث او نه در تواناییاش برای کنترل آینده، بلکه در عشق و حکمتی است که از قبل به اشتراک گذاشته است.
- در آغوش کشیدن زندگی نکرده: پذیرش اشتیاق باکره برای ماجراجویی و یافتن راهی برای ابراز آن در زندگی فعلی، هرچقدر هم کوچک باشد. این ممکن است به معنای یادگیری یک مهارت جدید یا سفر به مکانی جدید باشد.
- ارتباط با ناخودآگاه جمعی: درک این واقعیت که سفر فردی او بخشی از یک داستان بزرگتر و جمعی است. زن دانا میداند که مرگ بازگشتی به سرچشمه است، به اقیانوس بزرگ ناخودآگاه جمعی که تمام زندگی از آن سرچشمه میگیرد.
ترس از مرگ در زنان یک سیگنال از روان است، یک ندای قدرتمند برای کمال روانشناختی. این یک دعوت است تا با عمیقترین ترسهای خود روبرو شوند و کار حیاتی زندگیای را آغاز کنند که آنقدر پر و یکپارچه است که پایان نهایی دیگر وحشتی ندارد.
فراخوان عمل (Call to Action)
![]()
اگر ترس از مرگ بر زندگی روزمره شما سایه افکنده و به دنبال راهی برای رسیدن به آرامش درونی هستید، مشاوره روانشناسی میتواند به شما کمک کند تا با این کهنالگوها روبرو شوید. ما در “اسطوره های روان” با رویکردهای تخصصی در زمینه روانشناسی یونگی، به شما یاری میرسانیم تا با پذیرش و یکپارچهسازی بخشهای مختلف وجودتان، به ترس از مرگ غلبه کنید.
برای دریافت مشاوره تخصصی و آغاز سفر به سوی آرامش، همین حالا با ما تماس بگیرید.
021-22383846