بهبود عزت نفس

عزت نفس از دیدگاه یونگ سفری به سوی “خود” حقیقی

عزت نفس از دیدگاه یونگ سفری به سوی "خود" حقیقی

مفهوم عزت نفس سنگ بنای روان‌شناسی مدرن است و به طور گسترده به عنوان ارزیابی ذهنی فرد از ارزش خود درک می‌شود. این مفهوم شامل باورهایی در مورد خود (مانند “من شایسته هستم”، “من ارزشمندم”) و احساسات مرتبط (مانند پیروزی، ناامیدی، غرور، شرم) است. حس سالم عزت نفس به طور مداوم با پیامدهای مثبت سلامت روان، انعطاف‌پذیری بیشتر، روابط سالم‌تر و زندگی رضایت‌بخش‌تر مرتبط است. برعکس، عزت نفس پایین یک مسئله فراگیر است که به اضطراب، افسردگی، مشکلات رابطه و کاهش توانایی برای شکوفایی کمک می‌کند.

در حالی که روان‌شناسی سنتی اغلب بر ارزیابی‌های آگاهانه، تحریفات شناختی و مقایسه‌های اجتماعی در درک عزت نفس تمرکز دارد، دیدگاه روان‌شناسی یونگ درکی بسیار عمیق‌تر، ظریف‌تر و در نهایت دگرگون‌کننده‌تر ارائه می‌دهد. از نظر کارل یونگ، عزت نفس اصیل صرفاً یک دستاورد آگاهانه یا یک خودارزیابی مثبت نیست؛ بلکه اساساً در رابطه پویا و اغلب چالش‌برانگیز بین “ایگو” (Ego) (مرکز آگاهی) و “خود” (Self) (تمامیت روان) ریشه دارد. از این منظر، عزت نفس کمتر به آنچه ما در مورد خود فکر می‌کنیم، و بیشتر به این مربوط می‌شود که چقدر عمیقاً به تمامیت ذاتی و سرنوشت منحصر به فرد خود متصلیم، فرآیندی که به طور جدایی‌ناپذیری با سفر فردیت مرتبط است.

روان یونگی و ماهیت عزت نفس

عزت نفس چیست؟ انواع عزت نفس که لازم است بدانید - محمود غلامی

برای درک عزت نفس از دریچه یونگ، ابتدا باید مدل پیچیده او از روان را مرور کنیم:

  • ایگو: جایگاه هویت آگاهانه: ایگو “من” آگاه ماست، مرکز آگاهی ما، مسئول حس هویت، تداوم، و عملکردهای اجرایی مانند تصمیم‌گیری و هدایت در دنیای بیرونی. در حالت سالم خود، ایگو به خوبی در واقعیت ریشه دارد، توانایی سازگاری دارد و حس معقولی از شایستگی دارد. عزت نفس متعارف اغلب در اینجا ساکن است – در ارزیابی آگاهانه ایگو از عملکرد، دستاوردها و جایگاه اجتماعی‌اش. با این حال، ایگو ذاتاً محدود است و مستعد هم تورم و هم افت.
    • تورم ایگو: شناسایی بیش از حد با “پرسونا” (Persona) (نقاب اجتماعی ما) یا با دستاوردهای بیرونی می‌تواند منجر به عزت نفس کاذب یا متورم شود. این یک اعتماد به نفس شکننده است که به تأیید بیرونی وابسته است و به راحتی با انتقاد یا شکست از هم می‌پاشد. این جبرانی برای ناامنی زمینه‌ای است.
    • افت ایگو: برعکس، ایگو می‌تواند توسط محتویات ناخودآگاه (مثلاً عقده‌های منفی، مواد سایه) یا شکست‌های بیرونی غرق شود که منجر به احساس بی‌ارزشی، ناکافی بودن، و حس عمیق عزت نفس پایین می‌شود.
  • “خود”: منبع واقعی ارزش: این عمیق‌ترین سهم یونگ در درک عزت نفس است. “خود” تمامیت روان است که جنبه‌های خودآگاه و ناخودآگاه را در بر می‌گیرد. این کهن‌الگوی تمامیت، مرکز تنظیم‌کننده کل شخصیت، و راهنمای درونی به سوی فردیت است. “خود” نشان‌دهنده ارزش ذاتی و فطری ماست – ارزشی که بی قید و شرط است و به دستاوردهای بیرونی، تأیید اجتماعی، یا حتی وضعیت فعلی ایگو وابسته نیست.
    • عزت نفس اصیل: عزت نفس واقعی و انعطاف‌پذیر، از دیدگاه یونگ، از ارتباط آگاهانه و همسویی ایگو با “خود” ناشی می‌شود. این یک حس عمیق و پایدار از ارزش درونی است که فراتر از شرایط بیرونی است. این احساس که “من ذاتاً ارزشمند هستم صرفاً به این دلیل که وجود دارم، زیرا من یک تجلی منحصر به فرد از ‘خود’ هستم.” این یک حس عمیق از خودپذیری است.
    • “خود” به عنوان معنا و هدف: “خود” نیز منبع معنا و هدف در زندگی است. هنگامی که ایگو به “خود” متصل است، حس جهت‌گیری و اهمیتی را تجربه می‌کند که زیربنای خودپذیری عمیق و انعطاف‌پذیری است.
  • محور ایگو-“خود”: اتصال حیاتی: یونگ محور ایگو-“خود” را به عنوان رابطه حیاتی بین ایگوی آگاه و “خود” ناخودآگاه فرض کرد. یک محور ایگو-“خود” سالم و قوی، امکان گفتگوی مداوم بین آگاهی و ناخودآگاه را فراهم می‌کند و ایگو را قادر می‌سازد تا راهنمایی، انرژی و حس ارزش ذاتی را از “خود” دریافت کند. هنگامی که این محور ضعیف، آسیب‌دیده یا قطع می‌شود، ایگو احساس انزوا، سرگردانی و مستعد علائم عصبی، از جمله عزت نفس پایین فراگیر می‌شود. ایگو، بدون تکیه‌گاه “خود”، در برابر فشارهای بیرونی و عقده‌های درونی آسیب‌پذیر می‌شود.
مفاهیم یونگی و تأثیر آنها بر عزت نفس

چندین مفهوم کلیدی دیگر یونگی پویایی‌های عزت نفس را روشن می‌کنند:

  • پرسونا: نقاب اجتماعی: پرسونا نقاب اجتماعی است که ما به جهان نشان می‌دهیم، جنبه‌ای از شخصیت ما که در پاسخ به انتظارات اجتماعی و نیاز به تناسب با محیط توسعه یافته است. برای عملکرد اجتماعی ضروری است.
    • تأثیر بر عزت نفس: اگر فرد بیش از حد با پرسونا خود هویت‌یابی کند، عزت نفس او کاملاً به نقش‌های بیرونی، دستاوردها و تأیید اجتماعی وابسته می‌شود. این منجر به عزت نفس کاذب و شکننده می‌شود. آنها ممکن است دائماً برای حفظ یک تصویر تلاش کنند، از افشای “خود” واقعی (و اغلب ناامن) خود بترسند. هنگامی که پرسونا به چالش کشیده می‌شود یا از هم می‌پاشد (مثلاً از دست دادن شغل، رد اجتماعی)، می‌تواند بحران عمیقی در عزت نفس ایجاد کند، زیرا فرد نقاب خود را با هویت واقعی خود اشتباه گرفته است.
    • اصالت: یک رابطه سالم با پرسونا شامل شناسایی سودمندی آن بدون اشتباه گرفتن آن با “خود” است. عزت نفس اصیل به فرد اجازه می‌دهد تا پرسونا را سبک بپوشد، با دانستن اینکه این فقط یک نقش است، در حالی که به ارزش عمیق‌تر و ذاتی خود متصل باقی می‌ماند.
  • سایه: “خود” طرد شده: سایه جنبه‌های سرکوب شده، نادیده گرفته شده و اغلب “تاریک‌تر” شخصیت را در بر می‌گیرد – ویژگی‌ها، خواسته‌ها و رفتارهایی که ایگوی آگاه آنها را غیرقابل قبول می‌داند و به ناخودآگاه می‌راند. نکته مهم اینجاست که سایه همچنین حاوی ویژگی‌ها و پتانسیل‌های مثبت توسعه نیافته است.
    • تأثیر بر عزت نفس: مواد سایه نادیده گرفته شده به طور عمیقی عزت نفس را تضعیف می‌کند. این جنبه‌های طرد شده به سادگی ناپدید نمی‌شوند؛ آنها ناخودآگاه عمل می‌کنند و اغلب به صورت زیر ظاهر می‌شوند:
      • خودانتقادی: یک منتقد درونی بیش از حد خشن، اغلب فرافکنی عیوب نادیده گرفته شده فرد به خود.
      • فرافکنی: فرافکنی عیوب، ضعف‌ها یا ویژگی‌های نامطلوب درک شده فرد به دیگران، که منجر به قضاوت، انتقاد یا پارانویا می‌شود. این از رویارویی با سایه خود جلوگیری می‌کند، اما ناامنی زمینه‌ای را حل نمی‌کند.
      • خودتخریبی: انگیزه‌های سایه ناخودآگاه می‌توانند منجر به رفتارهایی شوند که اهداف آگاهانه فرد را تضعیف کرده و احساس ناکافی بودن را تقویت می‌کنند.
      • شرم درونی‌شده: شرم عمیقی که از سرکوب جنبه‌هایی از خود ناشی می‌شود و منجر به حس فراگیر “بد بودن” یا “بی‌ارزش بودن” می‌شود.
    • یکپارچه‌سازی سایه: کار شجاعانه اذعان، پذیرش و یکپارچه‌سازی سایه برای خودپذیری اصیل حیاتی است. به طور متناقض، در آغوش کشیدن جنبه “تاریک‌تر” خود (نه عمل کردن به آن، بلکه مالکیت آن) منجر به تمامیت بیشتر، انعطاف‌پذیری و عزت نفس قوی‌تر و اصیل‌تر می‌شود. این به معنای پذیرش خود، با همه نقص‌هاست.
    • پرسشنامه درجه بندی عزت نفس (ژندا) - ایکشو
  • عقده‌ها: کانون‌های هیجانی: عقده‌ها خوشه‌هایی از ایده‌ها، تصاویر و خاطرات با بار هیجانی هستند که اغلب ناخودآگاه هستند و می‌توانند تأثیر مستقلی بر ایگو بگذارند.
    • تأثیر بر عزت نفس: عقده‌های منفی (مانند “عقده حقارت”، “عقده مادر” یا “عقده پدر” با قطب‌های منفی) می‌توانند به طور عمیقی عزت نفس را کاهش دهند. این عقده‌ها مانند آهنربا عمل می‌کنند و تجربیاتی را جذب و سازماندهی می‌کنند که باور اصلی آنها را تأیید می‌کنند (مثلاً “من به اندازه کافی خوب نیستم”). آنها می‌توانند ایگو را ربوده، بر ادراکات، واکنش‌ها و رفتارها به گونه‌ای تأثیر بگذارند که احساس ناکافی بودن را تقویت کنند، حتی زمانی که شواهد بیرونی با آنها در تضاد است.
    • کار درمانی: آگاه کردن عقده‌ها از طریق تحلیل، درک ریشه‌های آنها و تمایز ایگو از قدرت مستقل آنها برای رهایی فرد از تأثیر منفی آنها و ظهور حس سالم‌تر از خود بسیار مهم است.
  • آنیما/آنیموس: تصویر روح متضاد جنسی: آنیما جنبه زنانه ناخودآگاه در روان مرد است، و آنیموس جنبه مردانه ناخودآگاه در روان زن است. آنها پل‌هایی به ناخودآگاه و واسطه‌هایی برای رابطه هستند.
    • تأثیر بر عزت نفس: عدم یکپارچگی آنها می‌تواند با ایجاد عدم تعادل درونی بر عزت نفس تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، مردی که جنبه زنانه و عاطفی خود را انکار می‌کند (آنیما نادیده گرفته شده) ممکن است با بیان عاطفی مشکل داشته باشد که منجر به حس ناقص بودن یا مشکل در روابط صمیمی می‌شود. زنی که جنبه مردانه و قاطع خود را سرکوب می‌کند (آنیموس نادیده گرفته شده) ممکن است با خودابرازگری یا تصمیم‌گیری مشکل داشته باشد که بر حس شایستگی او تأثیر می‌گذارد.
    • یکپارچگی: یکپارچه‌سازی آنیما/آنیموس منجر به تعادل درونی بیشتر، تمامیت روان‌شناختی، و حس قوی‌تر خودپذیری می‌شود که هم اصول مردانه و هم زنانه را در درون خود در بر می‌گیرد.
توسعه عزت نفس از دیدگاه یونگی

عزت نفس، از دیدگاه یونگ، یک دستاورد ثابت نیست بلکه یک فرآیند پویا است که در طول عمر تکامل می‌یابد و عمیقاً تحت تأثیر تجربیات اولیه و سفر مداوم فردیت است.

  • اوایل کودکی و ظهور ایگو: در نوزادی، روان عمدتاً تمایز نیافته است، و ایگو و “خود” در ابتدا با هم ادغام شده‌اند. ایگو به تدریج از طریق تعامل با محیط و مراقبان اصلی ظاهر می‌شود. کیفیت آینه‌سازی، تأیید و هماهنگی والدین نقش مهمی در شکل‌دهی حس اولیه ارزش ایگوی نوپا ایفا می‌کند. تجربیات مداوم دیده شدن، شنیده شدن و ارزشمند بودن، یک ایگوی سالم و بنیادی امن برای عزت نفس را تقویت می‌کند. برعکس، تجربیات اولیه بی‌اعتباری، انتقاد، بی‌توجهی یا سوء استفاده می‌تواند به ایگوی در حال رشد آسیب برساند و عقده‌های منفی و یک محور ایگو-“خود” شکننده ایجاد کند که منجر به تمایل به عزت نفس پایین می‌شود.
  • نوجوانی و توسعه پرسونا: نوجوانی دوره‌ای از شکل‌گیری هویت شدید و سازگاری اجتماعی است. پرسونا به سرعت توسعه می‌یابد زیرا افراد برای تناسب با محیط، کسب تأیید اجتماعی و تعریف خود در رابطه با گروه همسالان خود تلاش می‌کنند. در این مرحله خطر ذاتی توسعه پرسونا که بیش از حد سفت و سخت یا غیرصادقانه است وجود دارد که منجر به عزت نفسی می‌شود که به طور ناپایدار صرفاً بر تأیید بیرونی متکی است. مبارزه برای تمایز از هنجارهای جمعی و یافتن صدای منحصر به فرد خود می‌تواند منبع چالش‌های قابل توجهی در عزت نفس باشد.
  • بزرگسالی و ندای فردیت: بزرگسالی، به ویژه میانسالی، اغلب بحران‌های مهم زندگی (مانند تغییرات شغلی، مشکلات رابطه، از دست دادن، سوالات وجودی) را به همراه دارد که می‌تواند پرسونا را از بین ببرد یا مواد سایه و عقده‌های یکپارچه نشده را آشکار کند. در حالی که این بحران‌ها دردناک هستند، اغلب همان کاتالیزورها برای ایگو هستند که سفر فردیت را آغاز کند – تلاشی آگاهانه برای ارتباط عمیق‌تر با “خود”. این فرآیند شامل رویارویی با محتویات ناخودآگاه، یکپارچه‌سازی جنبه‌های طرد شده، و تمایز از انتظارات جمعی برای درک طبیعت اصیل خود است. این کار درونی عمیق منجر به عزت نفس انعطاف‌پذیرتر، اصیل‌تر و عمیقاً ریشه‌دار می‌شود که کمتر به شرایط بیرونی وابسته است.
عزت نفس پایین از دریچه یونگی: علائم یک محور ایگو-“خود” قطع شده

اعتماد به نفس و عزت نفس در زنان - پناه آکادمی ‌| Academy Panah

هنگامی که محور ایگو-“خود” ضعیف یا قطع می‌شود، عزت نفس پایین نه تنها به عنوان احساسات آگاهانه ناکافی بودن، بلکه به عنوان طیفی از علائم روان‌شناختی ظاهر می‌شود که نشان‌دهنده ناهماهنگی در درون روان است:

  • جستجوی تأیید بیرونی: پیگیری بی‌وقفه تأیید، تمجید، دستاوردها، یا دارایی‌های مادی برای احساس ارزشمند بودن. این نشان‌دهنده عزت نفسی است که توسط پرسونا هدایت می‌شود، به دلیل عدم وجود منبع درونی ارزش از “خود”، به شدت به تأیید بیرونی نیاز دارد.
  • کمال‌گرایی و خودانتقادی شدید: یک منتقد درونی بیش از حد سختگیر و تنبیه‌کننده، که اغلب از یک عقده منفی (مثلاً یک والد منتقد درونی شده) یا یک سایه نادیده گرفته شده ناشی می‌شود. این تلاش ایگو برای جبران ناکافی بودن درک شده با تلاش برای یک ایده‌آل دست‌نیافتنی است که منجر به محکومیت دائمی خود می‌شود.
  • فرافکنی: نادیده گرفتن عیوب یا ویژگی‌های نامطلوب درک شده خود و فرافکنی آنها به دیگران. این منجر به انتقاد بیش از حد از دیگران، پارانویا، یا این باور می‌شود که دیگران دائماً فرد را قضاوت می‌کنند، به جای رویارویی با سایه خود.
  • خودتخریبی: انگیزه‌های سایه ناخودآگاه می‌توانند منجر به رفتارهایی شوند که اهداف آگاهانه فرد را تضعیف کرده و احساس ناکافی بودن را تقویت می‌کنند.
  • شرم درونی‌شده: شرم عمیقی که از سرکوب جنبه‌هایی از خود ناشی می‌شود و منجر به حس فراگیر “بد بودن” یا “بی‌ارزش بودن” می‌شود.
  • مقایسه مزمن: مقایسه مداوم خود با دیگران که منجر به احساس ناکافی بودن، حسادت یا رنجش می‌شود. این علامتی از یک ایگوی شکننده است که فاقد استاندارد درونی ارزش است.
  • ترس از شکست و/یا موفقیت: ترس از برآورده نکردن خواسته‌های پرسونا، یا ترس از مسئولیت، قرار گرفتن در معرض، یا حسادت ناشی از موفقیت اصیل که منجر به رفتارهای خودتخریبی می‌شود.
  • مشکل در تعیین مرزها: عدم توانایی در ابراز وجود، “نه” گفتن، یا محافظت از فضای شخصی خود که منجر به مورد سوء استفاده قرار گرفتن و تقویت احساسات بی‌قدرتی می‌شود. برعکس، مرزهای بیش از حد سفت و سخت یا تهاجمی می‌تواند یک مکانیزم دفاعی برای یک ایگوی شکننده باشد.
  • نارضایتی مزمن و بی‌معنایی: حس فراگیر عدم رضایت، حتی در صورت وجود دستاوردهای بیرونی. این نشان‌دهنده خلاء وجودی است که هنگامی که ایگو از “خود”، منبع معنا و هدف، قطع می‌شود، پدیدار می‌شود.
پرورش عزت نفس اصیل: مسیر فردیت

از دیدگاه یونگی، پرورش عزت نفس اصیل و انعطاف‌پذیر، صرفاً در مورد “مثبت اندیشی” یا انباشت دستاوردها نیست. این یک فرآیند عمیق کار درونی است که به طور عمیقی با سفر فردیت در هم تنیده است. هدف تقویت محور ایگو-“خود” است که به ایگو اجازه می‌دهد تا از ارزش ذاتی و خرد “خود” بهره‌مند شود.

  • تقویت محور ایگو-“خود”: این هدف اصلی درمانی است. این شامل پرورش یک گفتگوی آگاهانه و مداوم بین آگاهی و ناخودآگاه است.
  • کار با پرسونا: شناسایی پرسونا، درک سودمندی ضروری آن در تعاملات اجتماعی، اما آگاهانه انتخاب برای عدم هویت‌یابی بیش از حد با آن. یادگیری “برداشتن نقاب” در زمانی که ایمن است، و اصیل بودن بدون ترس از قضاوت. این شامل تمایز بین آنچه که فرد به نظر می‌رسد و آنچه که واقعاً هست می‌شود.
  • یکپارچه‌سازی سایه: این شاید شجاعانه‌ترین و دگرگون‌کننده‌ترین کار باشد. این شامل:
    • اذعان سایه: آگاه شدن از جنبه‌های طرد شده خود (مثلاً خشم، خودخواهی، آسیب‌پذیری، اما همچنین خلاقیت، قدرت، شادی).
    • پذیرش سایه: تشخیص اینکه این جنبه‌ها بخشی از تمامیت فرد هستند، بدون اینکه لزوماً به آنها عمل شود.
    • یکپارچه‌سازی سایه: آوردن این انرژی‌ها به آگاهی و یافتن راه‌های سازنده برای بیان آنها، به جای سرکوب یا فرافکنی آنها. این منجر به تمامیت بیشتر، انعطاف‌پذیری و عزت نفس قوی‌تر و اصیل‌تر می‌شود. این به معنای پذیرش خود، با همه نقص‌هاست.
  • کار با عقده‌ها: از طریق کار تحلیلی (اغلب شامل تحلیل رویا و تخیل فعال)، آگاه شدن از قدرت مستقل عقده‌های منفی، درک ریشه‌های آنها (اغلب در آسیب‌های اولیه)، و به تدریج تمایز ایگو از تأثیر آنها. این ایگو را از ربوده شدن مداوم توسط این الگوهای با بار هیجانی رها می‌کند.
  • تخیل فعال و تحلیل رویا: درگیر شدن با مواد ناخودآگاه از طریق رویاها و تخیل فعال بسیار مهم است. رویاها پیام‌های جبرانی را از “خود” ارائه می‌دهند، پویایی‌های پنهان، نیازهای برآورده نشده، و مسیرهای بالقوه برای رشد را آشکار می‌کنند. تخیل فعال امکان گفتگوی آگاهانه با شخصیت‌های درونی (مثلاً منتقد درونی، شخصیت‌های کهن‌الگویی) و “خود” را فراهم می‌کند که منجر به بینش‌های جدید و یکپارچگی محتویات ناخودآگاه می‌شود.
  • در آغوش کشیدن پارادوکس و عملکرد متعالی: عزت نفس اصیل از پذیرش ماهیت متناقض “خود” ناشی می‌شود که شامل تمام متضادهاست. این به معنای تشخیص این است که فرد هم ناقص است و هم کامل، محدود و بی‌حد و مرز، انسانی و الهی. “عملکرد متعالی” (فرآیند متحد کردن محتویات خودآگاه و ناخودآگاه) به شکل‌گیری یک نگرش جدید و جامع‌تر کمک می‌کند که فراتر از محدودیت‌های ایگو است.
  • زندگی نمادین: درگیر شدن در فعالیت‌هایی که فرد را به معنا و هدف عمیق‌تر مرتبط می‌کنند، که بیان “خود” هستند. این می‌تواند شامل فعالیت‌های خلاقانه، تمرینات معنوی، درگیر شدن با طبیعت، یا روابط معنادار باشد. هنگامی که زندگی فرد با معنا آغشته شود، حس ارزش ذاتی به طور طبیعی تقویت می‌شود.
  • اصالت: در نهایت، پرورش عزت نفس اصیل به معنای زندگی در راستای طبیعت درونی واقعی خود است، نه صرفاً برای تأیید بیرونی یا خواسته‌های پرسونا. این یک فرآیند مداوم خودشناسی و خودشکوفایی است.
نتیجه‌گیری

عزت نفس، از دیدگاه یونگی، بسیار بیشتر از یک معیار سطحی از اعتماد به نفس است؛ این یک حس عمیق و ذاتی از ارزش است که از ارتباط آگاهانه ایگو با “خود” – تمامیت و مرکز سازمان‌دهنده روان – ناشی می‌شود. این یک فرآیند پویا است، نه یک دستاورد ثابت، که عمیقاً با سفر مادام‌العمر فردیت در هم تنیده است.

هنگامی که محور ایگو-“خود” ضعیف یا قطع می‌شود، عزت نفس پایین به صورت طیفی از علائم روان‌شناختی، از جمله تکیه بر تأیید بیرونی، خودانتقادی شدید و عدم اصالت، ظاهر می‌شود. مسیر درمانی به سوی عزت نفس اصیل شامل کار شجاعانه رویارویی و یکپارچه‌سازی سایه، درک و تمایز از عقده‌ها، و پرورش یک رابطه آگاهانه با خرد راهنمای “خود” از طریق رویاها و تخیل فعال است.

اهمیت این درک یونگی را نمی‌توان نادیده گرفت. این راهی را به سوی عزت نفسی ارائه می‌دهد که انعطاف‌پذیر، عمیقاً ریشه‌دار و مستقل از نوسانات بیرونی است. با در آغوش کشیدن تمام جنبه‌های روان – پرسونا، سایه، عقده‌ها و کهن‌الگوها – و با تلاش برای تمامیت، افراد می‌توانند حس عمیق و اصیلی از ارزش خود را پرورش دهند که واقعاً دگرگون‌کننده است و آنها را قادر می‌سازد تا کامل‌تر، معنادارتر و در راستای سرنوشت منحصر به فرد خود زندگی کنند. نقش روان‌شناس، در این کار درونی عمیق، راهنمایی افراد در این سفر مقدس به سوی ارزش ذاتی و شکست‌ناپذیر خودشان است.

دکتر محمد خرسندی روانشناس یونگی

 

5/5 - (2 امتیاز)

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *