درون گرای حسی تفکری ملاحظه کننده
درون گرای حسی تفکری ملاحظه کننده( ادراکی) آنها افرادی کنجکاو، ساکت و اسرارآمیز هستند. همچنین مستقل و نیز بر اساس انتظارات دیگران رفتار نمی کنند .آنها به استقبال چالش می روند کارکرد غالب آنها تفکر است.
درون گرای حسی تفکری ملاحظه کننده( ادراکی) آنها افرادی کنجکاو، ساکت و اسرارآمیز هستند. همچنین مستقل و نیز بر اساس انتظارات دیگران رفتار نمی کنند .آنها به استقبال چالش می روند کارکرد غالب آنها تفکر است.
درونگرای شهودی متفکر ادراکی ملاحظه کننده از این شخصیت به عنوان فردی که متفکر در حل مسائل نبوغ خاصی دارد. این افراد به دلیل nt جز دسته دانشگراها محسوب می شود . آنها به شدت منطقی و تحلیل گر هستند در این تیپ کارکرد قالب تفکر است و کارکرد دوم کمکی اول شهود است آنها از چالش استقبال میکنند و از اعتماد به نفس بالایی برخوردار هستند. در شرایط بحرانی آرامش خود را حفظ میکنند .
فردی که این تیپ را دارد، فردی مستقل، ایدهپرداز، منظم، کنجکاو و فکر بزرگ و ذهنی مبتکر است . او به خوبی می تواند پروژه ها را با جزئیات به اتمام برساند. درونگرایِ شهودی ،فکری، داوری کننده بسیار هدفمند و برای کارهای روزمره و تکراری راه حل های نوآورانه و مبتکرانه ارائه می دهد .باتوجه به مسئولیت پذیری این تیپ، فردی انتقادپذیر کنجکاو قاطع و مصمم و به دنبال رعایت مقررات است. میتوان از شخصیت های ژان پل سارتر، مریم میرزاخانی ،نیوتن داروین و بابی فیشر نام برد.
فردی که estp را دارد فردی است که به استقبال خطر میرود و چالش را دوست دارد او فردی پر انرژی فعال گوش به زنگ ماجراجویی، تکانه ای ،متقاعد کننده و شایسته است. کاررکرد اصلی حس برونگرا ست با کارکرد کمکی متفکرانه و کارکرد خنثی، شهود درونگرا و از کمکی دوم میتوان احساس را نام برد.
برونگرای شهودی, احساسی ,ملاحظه کننده (ادراکی)
فردی آرام و پر احساس است له شهود خود اعتماد میکند و با هیجان و انگیزه پیش میرود .افرادی چون چارلز دیکنز والت دیسنی و مارک تواین را میتوان معرف این تیپ دانست.
برونگرای شهودی تفکری ادراکی (ملاحظه کننده) این افراد جزو دسته دانشگراها محسوب می شوند. در این گروه شهود (N)به پنداره ها و امکانات توجه دارند و تفکر (T) بر اساس منطقی و عینی, تصمیمگیری میکنند. کارکرد غالب این گروه شخصیتی شهود دست و تفکر کارکرد اول و حس کارکرد خنثی است .
شروع روانکاوی با فروید است، فروید ساختار شاخصیت را به سه دسته نهاد، من و فرامن (سوپرالگو) تقسیم کرد، همچنین او سطوح روان را به سه سطح تقسیم کرد 1- هوشیار 2- نیمههوشیار و 3- ناهشیار. این بنیانها کافی بود تا رویکرد جدیدی در روانشناسی شکل بگیرد که بنیانگذار آن فروید بود، اما در حیطه روانکاوی کسانی دیگر به تکمیل این فرآیند کمک کردند و آن را کاربردیتر و عملیاتی نمودند. از این دست میتوان کارل گوستاو یونگ پزشک اهل سوئیس را نام برد.
حساب کاربری ندارید؟
ایجاد یک حساب کاربری