عاشقانه ای از مولانا
گفتی بیا،گفتم کجا؟ گفتی میان جان ما
گفتی مرو.گفتم چرا؟ گفتی که میخواهم تورا
گفتی که وصلت میدهم.جام الستت میدهم
گفتم مرا درمان بده. گفتی چو رستی میدهم
گفتی بیا،گفتم کجا؟ گفتی میان جان ما
گفتی مرو.گفتم چرا؟ گفتی که میخواهم تورا
گفتی که وصلت میدهم.جام الستت میدهم
گفتم مرا درمان بده. گفتی چو رستی میدهم
مردی واعظ،سجاده نشینی با وقار و فاضلی گرانمایه،ناگهان چنگ به دست می گیرد و سماع برپا می کند.دل از کف می دهد،آرام جانش می رود.مریدان نگرانند و چشم به راه مولای خویش.
حساب کاربری ندارید؟
ایجاد یک حساب کاربری