خودشناسی زنان سفری حماسی در اعماق روان زنانه
آیا میدانید کلید گشودن قفل قدرتهای نهفته درون شما چیست؟ آیا میخواهید سفری به اعماق وجود خود داشته باشید و با زن وحشی درونتان ملاقات کنید؟ کلاریسا پینکولا استس، با کتاب جادویی “زنانی که با گرگها میدوند”، دریچهای نو به دنیای خودشناسی زنان گشوده است. او با تکیه بر گنجینه اسطورهها، فولکلور و آرکیتایپهای کهن، پرده از رازهای نهفته در روان زنانه برمیدارد. در حالی که “سفر قهرمان” سنتی، داستانی مردانه را روایت میکند، استس نشان میدهد که این الگوهای آرکیتایپی، گویی برای زنان نیز سروده شدهاند، بلکه حتی با تار و پود وجودشان آمیختهاند. او از “سفر قهرمان زن” سخن میگوید، سفری که در آن خرد درونی، ریتمهای چرخهای زندگی و بازپسگیری “زن وحشی” قدرتمند، نقشی محوری ایفا میکنند. گویی استس با قلم جادوییاش، زنان را به سفری در اعماق وجودشان فرا میخواند، سفری برای رهایی از بندهای محدودیتها و بازگشت به سرچشمه قدرت و خلاقیت. در اینجا نحوه تلاقی نظریههای استس با مفهوم سفر قهرمان در خودشناسی زنان آمده است:
زن وحشی و سفر درونی در مسیر خودشناسی زنان:
استس معتقد است که در درون هر زن، یک “زن وحشی” وجود دارد، نیرویی غریزی، خلاق و قدرتمند که توسط شرطیسازی اجتماعی سرکوب شده است. سفر قهرمان زن، از نظر او، در مورد بازپسگیری این زن وحشی، اتصال مجدد با خود عمیق و غریزی است. این لزوماً یک سفر بیرونی و فیزیکی نیست، بلکه یک سفر درونی و روانشناختی است، نزولی به اعماق روان برای دستیابی به خودشناسی زنان.
عناصر کلیدی سفر قهرمان زن در راستای خودشناسی زنان (از دیدگاه استس):
- نزول و بازیابی: برخلاف جستجوی بیرونی قهرمان سنتی، سفر قهرمان زن اغلب شامل نزول به “دنیای زیرین” روان است. این نزول در مورد مواجهه با جنبههای سایه، رویارویی با ترسها و بازیابی بخشهای گمشده خود است. اینجاست که زن قدرت واقعی خود را در مسیر خودشناسی زنان پیدا میکند.
- قدرت داستان: استس بر اهمیت داستانها، اسطورهها و افسانهها به عنوان نقشههای روان تأکید میکند. این داستانها الگوهای آرکیتایپی را ارائه میدهند که با تجربیات درونی زنان همخوانی دارند و راهنمایی و بینش ارائه میدهند. زنان با درگیر شدن با این داستانها، میتوانند درک عمیقتری از مناظر درونی خود در راستای خودشناسی زنان به دست آورند.
- شهود و غریزه: سفر قهرمان زن توسط شهود و غریزه هدایت میشود، نه منطق یا استدلال. استس زنان را تشویق میکند که به “دانش درونی” خود اعتماد کنند، به زمزمههای زن وحشی خود گوش دهند. این شامل ایجاد ارتباط قوی با بدن و احساسات آن برای رسیدن به خودشناسی زنان است.
- طبیعت چرخهای: استس بر طبیعت چرخهای زندگی زنان، که منعکس کننده ریتمهای طبیعت است، تأکید میکند. سفر قهرمان زن یک پیشرفت خطی نیست، بلکه یک فرآیند چرخهای مرگ، تولد دوباره و تجدید است. این شامل پذیرش طیف کامل احساسات و تجربیات، از جمله تاریکی و آسیبپذیری در مسیر خودشناسی زنان است.
- اهمیت اجتماع: در حالی که سفر درونی است، اجتماع زنان دیگر بسیار مهم است. به اشتراک گذاشتن داستان ها و حمایت از یکدیگر بخش حیاتی سفر قهرمان زن در راستای خودشناسی زنان است.
خودشناسی و دگرگونی در سفر زنان:
زنان از طریق سفر قهرمان زن، خودشناسی زنان عمیقی به دست میآورند و نقاط قوت، ضعفها و عمیقترین خواستههای خود را درک میکنند. این خودشناسی منجر به دگرگونی میشود و به زنان اجازه میدهد زندگی معتبرتر و رضایتبخشتری داشته باشند. این فرآیندی برای بازپسگیری قدرت، خلاقیت و ارتباط آنها با خود وحشی و غریزی است.
ارتباط با آرکیتایپها در مسیر خودشناسی :
کار استس عمیقاً در روانشناسی یونگی ریشه دارد، که بر قدرت آرکیتایپها تأکید میکند. سفر قهرمان زن در مورد ارتباط با این نیروهای آرکیتایپی، بهرهبرداری از خرد جمعی روان زنانه است. این ارتباط حس تعلق و هدف را فراهم میکند و این ایده را تقویت میکند که زنان بخشی از یک کل بزرگتر و به هم پیوسته هستند.
در اصل، خودشناسی یعنی:
- دیدگاه استس تمرکز سفر قهرمان را از جستجوهای بیرونی به کاوشهای درونی تغییر میدهد.
- بر اهمیت بازپسگیری آرکیتایپ “زن وحشی”، اعتماد به شهود و پذیرش طبیعت چرخهای زندگی زنان تأکید میکند.
- زنان از طریق این سفر درونی، خودشناسی زنان و دگرگونی عمیقی به دست میآورند و آنها را قادر میسازد تا به طور معتبر زندگی کنند و پتانسیل واقعی خود را برآورده کنند.
- کلاریسا پینکولا استس ابزاری را برای زنان فراهم میکند تا به درون نگاه کنند و قهرمان درون خود را در مسیر خودشناسی زنان پیدا کنند.
نظریه مورین مرداک، به ویژه همانطور که در کتاب “سفر قهرمان زن” تشریح شده است، دیدگاهی متمایز و حیاتی در مورد نقش سفر قهرمان در خودشناسی زنان ارائه میدهد. او از سفر قهرمان سنتی و مرد محور انتقاد میکند و مدلی را پیشنهاد میکند که به طور دقیقتری مسیر روانشناختی و معنوی زنان را منعکس میکند. این سفر در مورد فتوحات بیرونی نیست، بلکه در مورد بازپسگیری خود زنانه، ادغام جنبههای گمشده و دستیابی به تمامیت در مسیر خودشناسی زنان است.
در اینجا نحوه روشن شدن نقش سفر قهرمان زن در خودشناسی زنان توسط نظریه مرداک آمده است:
انحراف از سفر قهرمان سنتی در مسیر خودشناسی زنان:
مرداک مستقیماً به محدودیتهای سفر قهرمان جوزف کمبل برای زنان میپردازد. او استدلال میکند که این سفر تجربهای مردانه را منعکس میکند و بر جدایی، دستاورد و تأیید بیرونی تأکید دارد. در مقابل، سفر قهرمان زن، اتصال، رابطه و بازپسگیری ارزشهای زنانه را در اولویت قرار میدهد. این سفر فشارهای اجتماعی را تصدیق میکند که اغلب زنان را به سرکوب خود واقعیشان در پیگیری آرمانهای مردسالارانه سوق میدهد.
مراحل کلیدی سفر قهرمان زن (مدل مرداک) برای خودشناسی زنان:
- جدایی از زنانه: این مرحله شامل درونیسازی ارزشهای مردسالارانه توسط زنان و رد جنبههایی از خود زنانه آنها است. آنها ممکن است برای دستیابی به موفقیت در زمینههای سنتی مردانه تلاش کنند، احساسات و شهود خود را سرکوب کنند. این مرحله اغلب شامل همذاتپنداری با شخصیت پدر و رد شخصیت مادر در مسیر خودشناسی زنان است.
- همذاتپنداری با مردانه و کسب موفقیت: زنان در دنیای بیرونی به موفقیت دست مییابند و به رسمیت شناخته میشوند و تأیید میشوند. با این حال، این موفقیت اغلب به قیمت خود واقعی آنها تمام میشود و منجر به احساس پوچی و نارضایتی میشود.
- مسیر آزمایشها: نزول به الهه: زنان بحران یا فروپاشی را تجربه میکنند و محدودیتهای مسیر مردانه همذاتپنداری خود را درک میکنند. این مرحله شامل نزول به “دنیای زیرین” روان، مواجهه با جنبههای سایه و رویارویی با ترسها است. اینجاست که زن شروع به اتصال مجدد با جنبه زنانه خود در مسیر خودشناسی زنان میکند.
- اشتیاق فوری برای بازپسگیری زنانه: اینجاست که یک زن شروع به جستجوی فعالانه آنچه از دست داده است می کند. او به دنبال زنان دیگر، الگوهای زنانه و هر راهی برای اتصال مجدد با خود زنانه گمشده اش در مسیر خودشناسی زنان
- دکتر محمد خرسندی روانشناس