تیپ شناسی به روشMBTI
نظریه روان تحلیلی کارل گوستاو یونگ یکی از کارکردهای ایگو (من )که انرژی روانی فرد را به دو بخش درونگرا و برونگرا تقسیم می کند. این روش به شما کمک میکند تا به درک و فهم بهتری از مشکلات فردی و میان فردی دست پیدا کنید در نظریه یونگ جنبههای روانی نقش بسزایی در شکل گیری عادت ها و تمایلات فرد دارد بر این اساس این هشت گروه تیپ شناختی را معرفی می کند ویدیو دیدگاه شخصیتی درونگرایی و برونگرایی و همچنین چهار کارکرد یا جهت گیری روانی یعنی تفکر احساس حس و شهود را از هم متمایز می کند هر کدام از دیدگاه ها شخصی هر چهار عمل کرد یا جهت گیری روانی را دارد که بر این اساس در نظریه یونگ ۸ تیپ شخصیتی داریم یکی پس از جنگی ها یعنی خانم مایرز و دخترش ۸ کارکرد دیگر به آن اضافه می کند که تیپ های شخصیتی به عدد ۱۶ می رسد nbi انرژی انرژی یا من یا درونگرایی یا برونگرایی است که هر فردی بر اساس این جهت گیری انرژی روانی خود را تامین می کند در جهت گیری افراد درونگرا جنبش انرژی به سمت جهان درون فرد است افکار و تصاویر ذهنی فرد می تواند تولید انرژی کند اما در افراد برونگرا جنبشی انرژی به سمت دنیای بیرونی گرایش دارد و حقایق بر اساس واقعیت های عینی و مشاهده پذیر استوار است افراد درونگرا اد برونگرا واکنشی گوشهگیر خوشمشرب روابط کمتر اما صمیمی تر در موقعیت های مختلف به راحتی کنار می آیند ترجیح می دهند جمعه ها معرفی شوند ا دوست دارند با جمع سایه رابطه برقرار میکند محافظهکار کانون توجه سکوت برای تمرکز کردن روابط زیادی دارند به سمت دیگران نمی روند به دیگران منتقل می کند انرژی و شغل خود را به راحتی به دیگران منتقل می کند دیگران آنها را خجالتی میدانند پرجنبوجوش محیط آشکارا ترجیح میدهند مجلس گرمکن کارکردها از نظر یونگ افراد درونگرا و برونگرا دارای چهار کارکرد هستند یک کار کرد تفکری ۲ کارکرده سی ۳ کارکرده احساسی ۴ کارکرده شهودی یک در کار کرد تفکری و اندیشه های شناختی توجه میشود دو در کارکرده سی ادراک به کمک اندام های بدنی حواس پنجگانه ۳ در کارکرد احساسی عملکرد قضاوت یا ارزش گذاری ذهنی می شود ۴ هر کارگر شود ای از طریق ناهشیار یا همان حس ششم و فرد به ادراک میرسد به زبان ساده تر می توان گفت عملکرد حزب یا s و خود چیزی را تایید و تعیین میکند در تفکر تی به شما گفته می شود آن چیز چیست در کارکرده احساسی اف هر چیزی را برای شما ارزش گذاری سکس تفکر میکند و در نهایت از طریق شهود در می یابید که با آن چه کار می توانید بکنید ذکر این نکته ضروری است که هیچ کدام از این کارکردها به تنهایی برای سر و سامان دادن به تجربیات شما از خود با جهان اطرافتان کافی نیست چون معتقد است فرد برای درک کلی به هر چهار کارکرد نیاز دارد و اگر فرد بتواند به خود به طور مساوی از مشارکت کارکردها و به دولت در تعادل روانی است �ر از این کارکردها به طور مساوی استفاده کنید یاد میگیرید یک در تفکر شناخت و قضاوت را تسهیل می کنید دو احساس به شما میگوید که موضوع چگونه و تا چه حد برای شما مهم و بی اهمیت است ۳ از طریق دیدن شنیدن چشیدن واقعیت های عینی به شما منتقل می شود چهار و درنهایت با شهود احتمالات موجود را تخمین میزنید باید گفت شما بهراحتی نمیتوانید به طور مساوی از این کارکرد کارکرد استفاده کنید و ۸۴ کارکرد در دسترس کشتاری فرد قرار ندارد برخی از آنها به ناهوشیار رانده شده است کارکردها در افراد مختلف یک اندازه رشد نیافته است و همواره یکی یا دوتا از آنها رشد بیشتری نسبت به سایر کارکردها دارند پس کار کرد متعال هر فرد را عملکرد اصلی را برتر می نامیم اصلی عملکرد عملکرد ای است که فرد بیشترین استفاده از آن را دارد سوال اصلی این است که چه اتفاقی برای عملکردهای که هوشیارانه از آنها استفاده نمیشود میافتد میتوان گفت آنها یا در سطح ابتدایی نیمه هوشیار ی آنها قرار دارند عملکرد رشد نیافته در هر تیپ و عملکرد و انسان نامگذاری می کنند عملکرد و کارکرد های سوم و چهارم به طور مستقیم ظاهر می شوند و دیر رشد پیدا میکنند به طور مثال اگر فردی کارکرده اسلیو کارکرده تفکری باشد از احساسات خود خبر چندانی ندارد و همیشه با منطق خود تصمیم گیری می کند یا دیگر کسی کارکرد اصلی و کارکرد احساسی باشد با تصمیمات حقانی بیگانه است و بیشتر تصمیمات خود را با قلب و دل خود می گیرد
حس تفکر احساس شهود
شهود احساس تفکر حس
چرا تفکر خنثی مهم است؟ در پاسخ به این سوال می توان گفت اگر فردی در عملکرد اصلی دچار فرسودگی شود به سمت عملکرد خنثی حرکت می کند می تواند توانایی های جدیدی را در زندگیش کشف کند. پس خودشناسی به روشMbti به فرد کمک میکند تا توانایی های جدیدی را در خود پیدا و از آنها استفاده کند .
نشانه های بروز عملکرد خونساز زودرنجی و واکنش هیجانی است از عاشق تا از کوره در رفتن میتواند شامل آن باشد عملکرد و خنثی میتواند حداقل به همراه یک عقده روانی فعال شود .عملکرد کمکی برخی از عملکردهای فرد و به اندازه عملکرد اصلی رشد نکرده است که از آن به عنوان عملکرد دوم یا کمکی نام می بریم که به حد کافی توانایی کمک به فرد را دارد تا بتواند روی هوشیاری ایگو اثرگذار باشد . مهمترین ویژگی کارکرد کمکی یا دوم برقراری توازن بین درونگرایی و برونگرایی است یک فرد برونگرا هرگز بدون استفاده از کارکرد دوم میتواند مکث کند تا روی مسائل کامل تعامل داشته باشد برونگرا با استفاده از کارکرد برون گرایی خود میتوانند با دنیای بیرون ارتباط برقرار کنند اگر فردی درونگرایی شهودی است، کارکرد برونگرایی احساس کمکی است و اگر کسی درونگرای احساسی باشد، کارکرد دوم و نیمی برونگرایی شهودی به او کمک می کند . NF بنابراین افراد برون گرا کار یکی برونگرایی که کارکرد قالب شهودی دارند کارکرد احساس درون گرایی را نیز ترجیح میدهند عملکرد اصلی کمکی اول کمکی دوم عملکرد خنثی کارکرد قضاوتی و ادراکی ؟؟خانم مایر برای توصیه به شخصیتی دو کارکرد قضاوتی J و ادراکی را به این طرز کارکرد اضافه کرد که در نهایت به ۱۶ تیپ شخصیتی تبدیل شد .
هر فرد لازم است با کارکرد قضاوتی و ادراکی خود کارکردهای تفکر، احساس، حس و شروط را توسعه دهد و کارکرد قضاوتی F و کارکرد ادراکی N و S توازن ایجاد میشود .به طور مثال اگر کارکرد قالب فردی کارکردی اداری N باشد کارکرد کمکی قضاوتی و F کمک می کند تا فرد بتواند بهتر تصمیم گیری کند یا اگر کارکرد قالب فردی کارکرد قضاوتی یا از باشد و کارکرد کمکی ادراکی اسیا ان باشد به فرد کمک میکند تا از ادراکات جدید استقبال کند تیپ شخصیت برونگرا های متفکر وقتی واکنش هر فردی در زندگی محصول انگیزه ها با مدل متفکر روبرو شویم و اگر این مدل عملکرد آن گسترده و ورود به دنیای بیرون باشد شاهد تفکر برونگرا هستیم عملکرد متفکر لزوماً باهوش و کیفیت فرد ارتباطی ندارد تا آنها N فرآیند است ویژگی ها را در فرد باعث می شود تا او تمامی تلاش و فعالیت های خودش را بر مبنای نتیجهگیریهای فکر و نابود میکند که همیشه توسط دادههای عینی که واقعیتهای بیرونی و چه عقاید رایج جهت داده میشود شخصیت های آپولو نیز حوض و آتنا ای دارای ویژگیهای کار کرد تفکری هستند اگر دنیای این افراد از جمله فکری منتشر شده باشد می تواند او را به فرد خشکه مقدس و فرصتطلب سیاسی، کلاهبردار یا حتی معلم سختگیر یا نظام اخلاقی سختگیرانه تبدیل کند. تفکر برونگرا، احساس درونگرا ،.عملکرد احساسی عملکردی است که بیشتر این تناقض را با عملکرد تفکری دارند احساس درونگرا در این آدم ها وجود دارد ولی سرکوب شده است به سایه تبدیل شده از عملکرد ذهن هوشیار به عملکرد و اهداف ذهن هوشیار در تضاد است پس تا اینجا میتوان نتیجهگیری کرد نرژی خود را به روش برونگرایی این یا درون گرایی آن گرایش دارد همچنین ترجیح میدهید اطلاعات خود را به روش حسی اسم یا شهودی جذب کنید در همین حال به روش تفکری T یا احساسی اف تصمیمگیری میکنیم و در نهایت جهتگیری شما نسبت به جهان بیرون قضاوتی یا ادراکی P است.