مولانا

نگاهی متفاوت به زندگی مولانا

نگاهی متفاوت به زندگی مولانا
نگاهی متفاوت به زندگی مولانا

محمدخرسندی

مردی واعظ،سجاده نشینی با وقار و فاضلی گرانمایه،ناگهان چنگ به دست می گیرد و سماع برپا می کند.دل از کف می دهد،آرام جانش می رود.مریدان نگرانند و چشم به راه مولای خویش.

مکتب تعطیل است و مدت هاست که دیگر نمی توانند به امامت او نماز بگزارند.به جای نوای قرآن از خانه استاد،آواز و آهنگ دف به گوش می رسد.مریدان پریشان و مغموم،به پیری از جرپه قلندران چشم دوخته بودند که با مویی آشفته،مولایشان را به خویش خوانده بود؛مراد مریدان دل به قمار عاشقی زده و خمار مستی تمام وجودش را در برگرفته بود.

با نگاهی متفاوت به زندگی مولانا می توان گفت این مولای رومی که پرده مدعیان تصرف را درید به سال 604 هجری قمری در شهر وخش تاجیکستان دیده به جهان گشود.تقدیر چنان رقم خورد که عشق مولانا و شمس تا ابد مرهمی بر زخمهای عاشقان دنیا شود.

آن یکی آمد در یاری بزد

گفت یارش کیستی ای معتمد

گفت من گفتش برو هنگام نیست

بر چنین خوانی مقام خام نیست

خام را جز آتش هجر و فراق کی پزد

کی وا رهاند از نفاق رفت

آن مسکین و سالی در سفر

در فراق دوست سوزید از شرر

پخته گشت آن سوخته پس باز گشت

باز گرد خانه همباز گشت

حلقه زد بر در بصد ترس و ادب

تا بنجهد بی ادب لفظی ز لب

بانگ زد یارش که بر در کیستآن

گفت بر در هم توی ای دلستان

گفت اکنون چون منی ای من در آ

نیست گنجایی دو من را در سرا

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *